خاموشی ام از کم بودن سخن نیست،من همیشه برون گرا بوده ام اما هیچکس درونم را ندیده بود،درونم همیشه پر از حرف بوده و هست،خدایی در درونم دارم که تنها شنونده ی حقیقی حرف هایم است،مردی خیالی در ذهنم دارم که تنها شنونده ی غیرحقیقی آواز های فریاد آلوده ام است،من فقط خودمم،یک من و یک جهان،نه اشتباه نکنید!من جزوی از خدا هستم،پس خدا هم جزوی از من است:) پس بهتر است معادله را اینگونه بنویسم:

من و خدا در برابر تمام جهان:)



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها